در ديدگاه عقلاني- عاطفي، افكار انسان ها بر احساسات و رفتارهاي آنها تاثير مي گذارد و حتي آنها را به وجود مي آورد. احساسات بر افكار و رفتار، و رفتار بر افكار و احساسات تاثير مي گذارد؛ بنابراين براي تغييردادن يكي از اين سه عامل بايد دست كم يكي از دو عامل را تغيير داد. (1)
اليس در اختلالات عاطفي اصل A-B-C را بنيان نهاد كه بر اهميت كنترل شناختي بر حالات عاطفي تاكيد مي كند. اين اصل با اين نظر پديدار شناختي همسو است كه ادراك فرد از يك رويداد، چگونگي پاسخ رفتاري او را تعيين مي كند. (2)
ديدگاه اليس مبتني بر اين واقعيت است كه حوادث و اتفاقاتي كه براي انسان رخ مي دهد. بيشتر تحت تاثير عوامل علت و معلول خارج و فراسوي اراده و اختيار فرد است. البته اليس بر اين باور نيز مي باشد كه انسان امكاناتي دارد كه هرچند دشوار به نظر مي رسند، اما چنانچه او اقدام لازم را به عمل آورد مي تواند آينده خود را كنترل كند و به شكلي دلخواه درآورد. به رسميت شناختن توانايي تعيين كننده انسان در شكل دادن به رفتار و تجربه هاي عاطفي اش در تئوري شخصيت ديدگاه درمان عقلاني- عاطفي رفتار به ترتيب A-B-C تشريح شده است. (3)
به نظر اليس وقتي حادثه فعال كننده اي (A) براي فرد اتفاق مي افتد، او بر اساس تمايلات ذاتي خود ممكن است دو برداشت متفاوت و متضاد (B) داشته باشد: يكي افكار، عقايد و باورهاي منطقي و عقلاني (rB) (4) و ديگري افكار، عقايد و برداشت هاي غيرعقلاني و غيرمنطقي (iB). در حالتي كه فرد تابع افكار و عقايد عقلاني و منطقي باشد، به عواقب منطقي (rC) دست خواهد يافت و شخصيت سالمي خواهد داشت و در حالتي كه فرد تابع افكار و عقايد غيرمنطقي و غيرعقلاني باشد، با عواقب غيرمنطقي (iC) روبه رو خواهد شد كه در اين حالت، او فردي مضطرب و غيرعادي است كه شخصيت ناسالمي دارد. (5)
(A)عبارت است از وجود يك واقعيت، رخداد يا رفتار و نگرش مشخص ديگر. (B) تعريف فرد يا تعبيرو تفسير فرد از A مي باشد و (C) واكنش فرد است؛ يعني ناكامي ها و آشفتگي هاي عاطفي كه تصور مي شود به طور مستقيم در پي پديده A به وجود آمده و پيامدهاي آن است. تشخيص دادن و شناخت درست اين ارتباط ها مي تواند به احتمال تغيير و به كنترل درآوردن شخص از نگرش ها و رفتارش درباره واكنش هاي خود در برابر شرايط و اوضاع و احوال زندگي منجر شود. بدين سان هرچند تجربه هاي برانگيزنده ممكن است منشا و سرچشمه رنج زياد انسان شوند، ولي اين باورها و عقايد غيرمنطقي ماست كه مشكل آفرين بوده و براي مدت ها موجب ناراحتي ما مي شوند.
همچنين اليس دو عامل ديگر را نيز بيان مي كند: (D) (6)؛ يعني بحث كردن و (E)؛ يعني اثرات. درمانگران و مشاوران بايد با مراجعان خود به بحث و گفت و گو بپردازند تا غيرمنطقي بودن افكار آنان را روشن سازند. اين بحث كردن بايد به گونه اي پيش برود كه بيمار يا مراجع تحت تاثير قرار گرفته و از اثرات بحث مثبت مشاور به عقايد منطقي دست يابد و به رضايت خاطر و شادي برسد. برخي از لغزش ها و اشتباه هاي فكري مراجع به اين شرح هستند: 1. ناديده گرفتن مثبت ها؛ 2. بزرگ كردن موارد منفي؛ 3. كلي گويي كردن و تعميم دادن. (7)
باورهاي غيرمنطقي اليس عبارت اند از:
1. انتظار تاييد ديگران؛
2. زياده از خود انتظار داشتن؛
3. سرزنش كردن؛
4. واكنش به ناكامي؛
5. بي مسئوليتي عاطفي (كنترل هيجاني)؛
6. نگراني زياد تؤام با اضطراب(توجه مضطربانه)؛ (8)
7. اجتناب از رويارويي با مسائل (مشكلات)؛
8. وابستگي؛
9. درماندگي نسبت به تغيير؛ (9)
10. كمال طلبي (كمال گرايي).

رفتار- اراده- نگرش- اعتقاد
 

بديهي است كه وجود باورها و اعتقادات نادرست، نگرش بيمارگونه و حاكميت جبر بر روان، بروز رفتاري بيمارگونه و پرخاشگرانه را در پي خواهد داشت. وجود بين اعتقاد و رفتار و يا بين نگرش و رفتار تعادل رواني انسان را خدشه دار مي سازد. از ديدگاه مدل هاي شناختي كه در شناخت و درمان افسردگي و پرخاشگري به تفصيل درباره آن بحث شده است، وجود باورهاي غلط در ذهن انسان است كه او را گرفتار اين بيماري مي كند و بديهي است اصلاح اين باورها در فرآيند شناخت درماني، محور درمان را تشكيل مي دهد. حال، انتظار از يك جهان بيني صحيح اين است كه به انسان شناخت واقعي از خود، خدا، جهان و جامعه بدهد. در جهان بيني الهي نخستين و مهم ترين اصل، احساس نياز انسان به خداوند است. اگر در اين اصل اوليه، غفلت يا ترديد وجود داشته باشد نمي توان انتظار داشت كه بناي شخصيت انسان صحيح و استوار پايه گذاري شود. انساني كه احساس بي نيازي كند به تكبر و استكبار نفس مبتلا مي شود و در پي آن دچار خودبزرگ بيني مي گردد و در نتيجه، رابطه خود را با منبع فيض قطع مي كند. همچنين انسان هاي ديگر را برده خود مي داند، روحيه انتقادپذيري را از دست مي دهد، عيب هاي خود را نمي بيند و پرتوقع مي شود. چنين فردي بسيار آسيب پذير مي باشد و وجود او را تضاد و كشمكش فرا مي گيرد. قرآن آرامشي را كه ايمان در نفس مؤمن ايجاد مي كند، چنين توصيف مي فرمايد: «آري آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند امنيت مال آنهاست و آنها هدايت يافتگانند». (انعام: 82).
اصولاً آرامش و استقرار امنيت نفس، براي مؤمن محقق مي شود، زيرا ايمان راستينش به خداوند او را به كمك و حمايت و نظر لطف خداوندي اميدوار مي سازد. مؤمن در عبادت و كارهايي كه براي رضاي خدا انجام مي دهد همواره به خداوند نظر دارد و به همين دليل احساس مي كند كه خداوند همواره با اوست و به او كمك مي كند. مؤمني كه حقيقتاً به خدا ايمان دارد از هيچ چيز در اين دنيا نمي هراسد، چون مي داند كه تا خدا نخواهد هيچ انساني يا قدرتي در دنيا قادر نيست به او ضرري برساند يا خيري از او منع كند. بنابراين از فقر و تنگدستي نمي ترسد و مي داند كه تنها خداوند روزي دهنده و صاحب قوت و قدرت است.
مؤمن واقعي از مرگ نمي هراسد و به آن با ديدي واقع بينانه مي نگرد، زيرا مي داند كه هيچ گريزي از آن نيست و هر انساني اجلي معين دارد و آنگاه كه اجلش فرا رسد ياراي به تاخير انداختن آن را ندارد. او از گرفتار شدن به امراض يا پيش آمدن حوادث ناگوار باكي ندارد، زيرا عقيده دارد كه حوادث خوب و بد، آزمايشي از طرف خداوند است، تا معلوم شود چه كساني هنگام شادي سپاس مي گويند و به وقت گرفتاري و خشم، صبر پيشه مي كنند. (10)
پرخاشگري در زندگي انسان آن چنان رايج بوده است كه اصولاً بشر آن را بديهي تلقي مي كرده است و نخستين پژوهش هاي علمي در باب آن به عنوان پديده اي ناخوشايند، بيش از يكصد سال قدمت ندارد. گرچه 250 تعريف متفاوت از پرخاشگري ارائه شده است، اما ويژگي كلي پرخاشگري كه مورد قبول اكثريت باشد اين است كه:
1. رفتار پرخاشگرانه بايد از طرف فرد مورد پرخاشگري به صورت منفي ادراك شود.
2. در رفتار پرخاشگرانه بايد قصد و نيت، آزار رساندن باشد.

شاخص ها

آزمون 4 عاملی عاملی باورهای غیرمنطقی اهواز (4IBT-A)

پرسش نامه پرخاشگری باس (BAQ

آزمون

عامل 1

عامل 2

عامل 3

عامل 4

کل

 

میانگین

39/38

30/12

12/14

24/29

105/93

77/36

انحراف معیار

6/3

4/32

1/67

4/17

12/46

12/23

تعداد

180

180

180

180

180

180


جدول 1: میانگین و انحراف معیار نمره های باورهای غیر منطقی و پرخاشگری

متغیر پیش بین

متغیر ملاک

شاخص های آماری

ضریب همبستگی

سطح معناداری

تعداد نمونه

باورهای غیرمنطقی

پرخاشگری

0/68

0/0001

180


جدول 2- ضریب همبستگی بین باورهای غیرمنطقی و پرخاشگری دانش آموزان پایه سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان

با توجه به اين دو ملاك، پرخاشگري به رفتاري اطلاق مي شود كه به طور عمدي موجب آزار فيزيكي يا رواني ديگران شود. (11)
هارت، تورنر، هيتز، كاردوزو و پاراز(12) به منظور بررسي تاثير آموزش مدل حادثه فعال كننده - باورها- پيامد بر باورهاي غيرمنطقي تيپ شخصيتي A، با استفاده از ابزارهاي مناسب اندازه گيري، استرس زندگي و ميزان خشم آزمودني ها را در 138 دانشجو اندازه گيري كردند. آموزش ها تاثير تعديل باورهاي غيرمنطقي بر خشم را بيشتر از تاثير آن بر استرس زندگي نشان دادند. همچنين نتايج نشان داد كه تاثير تعاملي مدل حادثه فعال كننده- باورها- پيامد بر خشم در مقايسه با تاثير آن بر استرس زندگي، قابل ملاحظه است. همچنين آنان رابطه معناداري بين باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري مشاهده كردند.
معتمدين و عبادي (13) در پژوهشي با عنوان «نقش باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري بر عملكرد تحصيل دانش آموزان پسردوره متوسطه شهر تبريز» به اين نتيجه رسيدند كه بين باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري، رابطه مثبت معناداري وجود دارد.
عزتي راد (14) در پژوهشي با عنوان بررسي باورهاي هنجاري كودكان و نوجوانان شهر شيراز درباره پرخاشگري و رفتارهاي پرخاشگرانه دريافت كه نوجوانان با افزايش سن، تمايلشان به پرخاشگري بيشتر مي شود و بروز رفتارهاي پرخاشگرانه در آنها افزايش مي يابد. همچنين نوع باورهاي آنها بر ميزان پرخاشگري آنها تاثير مي گذارزد.
پژوهش هاي گذشته نشان داده اند كه بين باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري، رابطه مثبت معناداري وجود دارد. از اين رو، در تحقيق حاضر، پژوهشگر در پي يافتن پاسخ اين مسئله است كه آيا بين باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري دانش آموزان دختر پايه سوم مقطع راهنمايي شهر بهبهان رابطه وجود دارد؟
بنابراين با توجه به هدف پژوهش و پيشينه پژوهشي، فرضيه زير مورد آزمون قرار گرفت.
بين باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري دانش آموزان دختر پايه سوم مقطع راهنمايي شهر بهبهان رابطه مثبت وجود دارد.
منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11